هـرچند حال و روز زمین و زمـان بد است
یک تکه از بهشت در آغوش مشهد است
حتــــی اگر به آخر خــــط هم رسیده ای
آنجا برای عشـــق شروعی مجـدد است
صلوات خاصه حضرت امام رضا علیه السلام: اللهّمَ صَلِّ عَلى عَلى بنْ موسَى الرّضا المرتَضى الامامِ التّقى النّقى و حُجَّّتکَ عَلى مَنْ فَوقَ الارْضَ و مَن تَحتَ الثرى الصّدّیق الشَّهید صَلَوةَ کثیرَةً تامَةً زاکیَةًمُتَواصِلةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَةً کافْضَلِ ما صَلّیَتَ عَلی اَحَدٍ مِنْ اوْلیائِکَ
سلام
مبارکه!
مبارکه!
شیرینی بخرین..
نقل و نبات پخش کنین..
با همه خوش اخلاقی کنین..
کریم باشین و ببخشین..
از شادی پر دربیارین..
دیده بوسی کنین..
تولد آقامون امام رضا علیه السلام شده..
آقاجون عاشقتم!
آقاجون تولدتون مبارک!
عاشقتم آقاجــــــــــــــــــــــــــــــــون..
جوووونا!!
پاشین جشن بگیرین..
یالّا!
منم امروز شیرینی خریدم و بین همکارام پخش کردم..دارا گفت دمت گرم!! هرچی باشه (امام رضا) باباته!! خب ما یعنی من و دارا یه جشن دیگه هم داریم واسه خودمون. اولین سالگرد قمری عقدمونه. یعنی پارسال که تولد امام رضا علیه السلام عقد کردیم، حالا یک سال قمری ازش گذشته. بگو مبارکه. مبارکه! خواهش می کنم. خواهش می کنم. سالگرد ازدواج شما هم مبارک! از صبح کلّی من و دارا خوشحالیم و در پوست خودمون جا نمی شیم. صبح که دارا اومد پیشم می خواست گل بخره ولی گل فروشی کلّه صبحی بسته بوده. هردومون یاد حس پارسال مون افتادیم. شنیدین میگن خوندن عقد باعث یه حس علقه ی خاصی میشه. (البته بگم زور زورکی هم نمیشه از یکی متنفر باشی و همه چیز رو بندازی گردن خطبه که عشق و مصالحه بین تون ایجاد کنه هااااا). آره...من و دارا پارسال وقتی که عقد کردیم هردومون یه حس عجیب و تازه داشتیم. اولش من فکر کردم خودم این طوری هستم. وقتی پیش هم بودیم حس می کردم تازه عاشق شدم و انگار اولین بار بود دارا رو می دیدم؛ با اینکه سه سال از با هم بودنمون می گذشت. فرداش دارا بهم اس ام اس داد (هنوز اس ام اسش رو دارم. یعنی هنوز همه ی اس ام اس هاشو دارم. دروغ نگو!!! نه بابا! دروغ چیه؟ چرا باید دروغ بگم؟ گوشیم که طبیعتاً جا نداشت سه چهار سال اس ام اس رو با خودش این طرف و اون طرف بکشونه. یک دفتر دارم و از اول داشتم که همه ی اس ام اس های دارا رو توش نوشتم. البته یک بار پاکنویس کردم توی یک دفتر تازه. بعضی جاها هم برای مفهوم بودن متن ها اس ام اس های خودم به دارا رو هم نوشتم.) خلاصه دارا توی اون اس ام اس نوشته بود که حس عجیبی داره و انگار تازه با من آشنا شده. الان دفترم همراهم نیست. بعداً متن اصلی شو می نویسم. خلاصه اینکه فهمیدم دارا هم مثل من انگار تازه شکفته شده از عشق مون...خدایا سپاس
دیشب یک غذایی برای دارا درست کردم و صبح برای ناهارش دادم برد. ببین شرط می بندم تا حالا هیچ کدوم تون نه این غذا رو خوردین و نه پختین. (حالا همه میگن برو بابا ضایع ما ده هزار بار تا حالا هم پختیم و هم خوردیم. عیب نداره! در اون صورت من شرط رو می بازم. بهتره شما!) من عاشق این غذام و هی خدا خدا می کردم دارا هم دوست داشته باشه که خداروشکر خوشش اومد و دوست داشت. چون هم فوق العاده آسونه و هم فوق العاده لذیذ. این غذا رو مامانم از مامانش یاد گرفته و مامانش هم نمی دونم از کجا یاد گرفته بود. ارثیه ی شیرین دیگری از مادربزرگم!! البته مقادیرش بستگی به خودتون داره. اما باید متناسب باشه دیگه. مثل مایه ی لوبیاپلو که یکی لوبیا رو زیاد میزنه و یکی گوشت رو. من مقدارهای خودم رو میگم:
فیله مرغ: 6 تا
برنج: 3 پیمونه
پیازچه: 15 عدد
هویج رنده شده: نصف کیسه فریزر
ادویه: فقط و فقط زعفران و دارچین
مرغ ها رو با هر روشی که خودتون بلدین بپزین. بعد ریش ریش کنین. سر پیازچه ها رو بندازین توی سبزی خوردن اما دُم پیازچه ها رو جدا کنین و دو سانت دوسانت ریزشون کنین و البته بشورین. بعد دُم های پیازچه ها و هویج ها رو تفت بدین. بعد هم مرغ های ریش ریش شده رو بهش اضافه کنین و زعفران رو که قبلن آب کردین و دم کردین اضافه کنین و دارچین هم اضافه کنین و همه اش رو با هم قاطی کنین. مخلوط بدست اومده رو با پلوی آب کش شده قاطی کنین و بذارین دم بکشه. وووووی...خیلی خوب میشه. نوش جون تون. خداییش تا حالا خورده بودین؟
پی نوشت١: عقد ازدواج اول دارا هم مصادف با میلاد امام رضا علیه السلام بوده. جالب نیست؟ منم که اولاد امام رضا علیه السلام هستم و عقد پری و دارا هم که ٨٨/٨/٨ بوده. اصولاً سرنوشت ما گره خورده با امام رضا علیه السلام. آخ جان!! یعنی میشه؟؟؟ خداکنه زودتر با دارا بریم مشهد زیارت آقامون. بگو انشالله
تجربه نوشت٢: افرادی که دچار وسواس هستند اکثر کارها را ناقص و اشتباه انجام می دهند و خرابکاری می کنند؛ برخلاف خیالات باطل و تکرارشونده ی خودشان.