دیشب و امروز که دارا زنگ زد خیلی بی حس باهاش حرف زدم. اول بی حس و بعد غمگین و اونقدر گریه کردم که چشمام دراومد...
مدتیه کاری ندارم جز اینکه از صبح تا عصر کار کنم و از عصر تا شب خسته باشم و از شب تا صبح هم بخوابم و همینطور چرخیدن توی یک دایره. یعنی یک چیزی شبیه نبودن... دیشب و امروز که دارا زنگ زد خیلی بی حس باهاش حرف زدم. اول بی حس و بعد غمگین و اونقدر گریه کردم که چشمام دراومد؛ چون خسته شدم از این همه نبودنش؛ دلتنگ شدم؛ حوصله ام سر رفت؛ طاقتم رفت چسبید به سقف؛ سینه ام تنگ شد؛ نفسم گرفت؛ واسه همین با هم قاطی کردیم...حالا همه ی اونهایی که فکر میکنند اگر ما دعوا کنیم یا زندگیمون از هم بپاشه باعث بقا و استحکام زندگی های خودشون میشه شادی مرگ بشن.
یک نفر کامنت خصوصی گذاشته بود و نوشته بود: خدا لعنتت کنه و چیزهای دیگه...از حرفش نه ناراحت شدم و نه حالم بد شد؛ دلم براش سوخت. دلم برای خودم، دلم برای همه می سوزه. برای همه اونایی که قواعد بازی رو بلد نیستن؛ اینکه کسی که باهاته تا وقتی که خودش بخواد و تو رو بخواد باهات می مونه و تو برای نگه داشتنش به هیچ جای دیگه دستت بند نیست جز به دل اون که تو رو بخواد و اگر هم تو رو نخواد ولی باهات بمونه تو براش میشی بزرگترین عذاب و کابوس که آرزو می کنه هر چه زودتر بمیری تا از دستت خلاص شه. چه زن، چه مرد. زن که گفت طلاق یعنی طلاق (فیلم کنعان رو دیدین؟) یاد مامانم افتادم. اوایل رابطه من و دارا یک روز دیدم خیلی غمگینه. گفتم چی شده. گفت رفته بودیم جلسه هفتگی خانوم فلانی و همه بودند و همه خواهر شوهر برادرزاده ی زن داداشِ همسایه هفت تا خونه اون طرفی ِ قبلی ِ خانوم فلانی رو نفرین می کردن چون رفته و زن دوم شده. گفتم ای بابا! مامان ِ من! نفرین وقتی میگیره که جاش باشه. چه دخلی به اونا داره.
پی نوشت١: تا حالا شنیده بودین رضا صادقی شعر خیلی از آهنگ هاش رو به سفارش من و دارا خونده. البته بیشتر اون قدیمیا رو. پشت جلد سی دی هاش رو اگر نگاه کنین نوشته به سفارش پری و دارای عزیر. سال85 که یادتونه چی می خوند؟ وصف حال دارا بود:
یک بوم دو هوا
خسته ام بخدا
نمیخوام و میخوام بشم از تو جدا...
و یا
تو که از دنیا گذشتی واسه یک خنده ی من
چرا من نگذرم از یه پوست و خون به اسم تن
تو خیالمم نبود دوباره عاشقی کنم
ممنونم اجازه دادی با تو زندگی کنم
و یا
باورم نمیشه دستات توی دست منه
چشمات توی چشم منه
قلبم داره تندتند میزنه
حس میکنم که خواب می بینم
باورم نمیشه میگی تا ابد مال منی
حرف هایی که می خوام میزنی
قلبم داری از جا میکنی
حس میکنم عاشق تریییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییینم
تجربه نوشت١: آقایون عزیز و دوست داشتنی؟ آیا دقایقی بدخلقی به ساعت ها منت کشی و میمیرم برات می ارزد؟