یکی میگه این پری چقدر سرخوشه. یکی میگه این پری هیچی حالیش نیست. یکی میگه این پری دزده. یکی میگه این پری خنگه. یکی میگه خدا لعنتت کنه پری. یکی میگه الهی بدبخت بشی پری. یکی میگه الهی سرت بیاد پری. یکی میگه تو داستان نویسی پری. یکی میگه نوشته های پری دروغه. یکی میگه خوشی های پری مسخره و بچگونه است...
"همه" فکر میکنن پری یه آدم ِ غریب و عجیبه که به احتمال ضعیف شاید حرفاش راست باشه اما باورش سخته. اگر خودشو ببینن میخوان با انگشت اشاره ضربه بزنن به لپش که مطمئن بشن واقعیه و دود نمیشه بره هوا.
پری هم مثل همه مشکلات و درگیری و غصه داره اما توی وبلاگش طوری می نویسه که همه تصور میکنن شرایط مدام گل و بلبله و هی جشن و پایکوبی و شهربازی و پیک نیک توی زندگی و روابط پری و دارا جریان داره. خب چه عیبی داره؟ کلّی از شکل و نوع ِ زندگی ِ همه ِ ما حاصل احساسات ِ ما هستند. اینکه من چه جور فکر کنم و چه حسی داشته باشم تاثیر زیادی روی شکل و روند و جریان زندگیم داره. وگرنه که هر کدوم از ماها، هر آدمی توی هر زمان و مکانی، می تونه یه مرثیه ی طولانی از زندگیش درست کنه و بشینه سر قبر آرزوهاش و هی گریه کنه، گریه کنه، گریه کنه. به حقّ! نه الکی و توهم...
گاهی احساس می کنم وجود ندارم. هویت ندارم. نیستم. وقتی دارا جلوی من با اون خانوم تلفن حرف می زنه خیلی حالم بد میشه و یا با هر کس دیگه ای که از وجود من خبر نداره حرف میزنه، باز حس بدی همه ی وجودم رو میگیره. خودمو دلداری میدم که مهم ترین قسمت ماجرا خود داراست که دل و روحش شش دانگ به نام و به کام منه. اوهوم!!! (همزمان با خواندن اوهوم سر خود را با شدت پایین بیاورید و صدای پتک دعوت به سکوت دادگاه رو در ذهن خود بشنوید)
پی نوشت1: شاید باورتون نشه اما دیروز 7 بار از املاک اومدن برای بازدید خونه. 7 باررر
پی نوشت2: راستی دعاهاتون گرفتا. خیلی زحمت کشیدین. توقع نداشتیم آخه شما با این حالتون... آقای دزد مدارک دارا رو انداخت توی صندوق پست. توی پست یافته دیدیم. الحمدلله ربّ العالمین
پی نوشت3: چهار پنج روزی میشه که از گوشم آب میاد و گوشم گرفته و درد مبهمی (آزارنده نیست) ته گوشم احساس میکنم. حوصله داریا تو هم...
پی نوشت4: همین خود ِ الانه الان که داشتم این پست رو می نوشتم، دارا زنگ زد گفت دارم میام خونه. بجای اینکه بگه شام چی داریم گفت شام چی می خوری؟ گفتم پیشنهاد سرآشپز چیه؟ گفت من پیشنهادی ندارم. امروز خیلی فکر کردم. فکرهام تموم شده. تو بگو چی میخوای که اگر جزئیاتش رو خونه نداریم، سر راه بخرم. گفتم بذار فکر کنم بهت میگم. قطع کردم و دوباره بهش زنگ زدم گفتم ساندویچ مرغ میخوام با سس مایونز و گوجه فرنگی و خیارشور...آخ گشنمه...
پی نوشت5: امروز بدون کیف رفتم سر کار. تازه وقتی رسیدم فهمیدم. فکر کن!!!!
پی نوشت6: نماز روزهای یکشنبه ماه ذیقعده رو خوندین؟ اگرنه که بدّویین هنوز چند ساعتی وقت هست. فردا هم که اولین روز ماه ذیحجه است. اول ماه، دوشنبه است و می تونین ختم سوره واقعه رو شروع کنین. یادتون نره. روزه 9 روز اول این ماه ثواب روزه تمام عمر رو داره. دهه اول بین نماز مغرب و عشا دو رکعت نماز بخونید؛ توی هر رکعت بعد از حمد سوره توحید و بعد این آیه رو بخونید: «و واعدنا موسی ثلثین لیله و اتممناهها بعشر فتمّ میقات ربّه اربعین لیله و قال موسی لأخیه هارون اخلفنی فی قومی و اصلح و لا تتّبع سبیل المفسدین» شریک ثواب حاجیان میشید بدون اینکه از ثواب خودشون چیزی کم بشه.
کلیک: اعمال ذیحجه
بیایید که امروز به اقبال دیروز
چو عشاق نوآموز
بر آن یار بگردیم
تجربه نوشت6: هرکاری یواشکیش خیلی بیشتر کیف داره. با وجود همه ی معایب و سختی ها، اصلن قابل مقایسه نیست. قبول نداری؟