عجب گرفتاری شدم من یکی از این آلودگی هوای تهران. باز امروز ساعت 2 جلسه دارن و شاید فردا رو تعطیل کنن. ضایع نیست؟ توروخدا ضایع نیست؟ شما که خوشحال شدین مثل دارا. می دونم بابا. منم که ابنرمالم.
دیشب بالاخره طلسم دلهره ام شکست و دارا از ساعت 10 شب تا 10 و نیم شب اومد پیشم. بعد از اون همه بی خبری!! فقط خدا خودش کمک کرد که توی این روزا آروم بمونم. دیشب ازش پرسیدم چی شده بود. گفت چیز خاصی نبود؛ مثل همیشه. حال بدی ها رو یادآوری نکن. گفتم ولی اون تلفن چی؟ گفت نمی دونم. فکر می کنم سهوی بوده و خواهرم اشتباهی شماره تو رو گرفته. گفتم آخه چرا. بر چه اساسی؟ گفت مگه تو بهش زنگ نزده بودی؟ گفتم دو سال پیش بهش زنگ زدم. اونم اصلن نه خودم رو معرفی کردم و نه اسمی از تو بردم. فقط گفتم می خوام باهات حرف بزنم اما پشیمون شدم و گفتم بعدن زنگ می زنم و دیگه هم زنگ نزدم. حالا اون چرا احتمال داده یه تلفن مشکوک ممکنه به دارا مربوط باشه؟ که ذخیره اش کرده باشه توی اسم تو و اشتباهی خواسته باشه تو رو گرفته باشه و زنگ زده باشه به من؟ دارا میگه نمی دونم...
چه می دونم. مهم نیست. بی خبری از همه چیز بدتره و نگرانی از اینکه نکنه دارا مریض باشه یا بلایی سر اومده باشه. بهرحال..فعلن توی یک حالت بی حسیه رو به رکود و فسردگی بسر می برم و چیزی برام مهم نیست و غبار غلیظی از غم احاطه ام کرده.
روز عید زن داییم گفت پری جون می خوایم بیایم خونت هاااا. نگران شدم. دلم میخواد بیان. اما باز سر و کله زدن با دارا و بودن و نبودنش از حوصله ام خارجه. بعدشم ما که عروسی نگرفتیم. باید یه شام حداقل به بعضی از فامیل هامون بدیم یا نه؟ ای خدااااا
کلیک: نامه های عاشقانه ولادیمیر نابوکف منتشر می شود
این خبر حس توجه و علاقه ام را بیدار کرد. از نابوکف چند تا کتاب خوندم و حس خوبی بهش دارم. با کتاب "خنده در تاریکی" باهاش آشنا شدم. بخونیدش. ارزشمنده. نویسنده داستان فیلم لولیتا هم اوست.
زمانی
در برلین آلمان مردی زندگی میکرد به نام آلبینوس. او ثروتمند و محترم و
خوشبخت بود. یک روز همسرش را به خاطر معشوقه ی جوانی ترک کرد؛ عاشق شد، اما
کسی به او عشق نورزید و زندگی اش تباه شد.
این تمام داستان است و اگر
به خاطر سود و سعادتی که در بیان آن نهفته است نبود، آن را به حال خود رها
می کردیم و اگر چه روی سنگ قبرها جای زیادی برای ذکر خلاصه زندگی آدم هاست
که معمولا خزه ها آنها را می پوشانند، توجه به جزئیات همواره مفید است.
پی نوشت: یه آدم کتابخون اینجا نبود؟ که بگه آره آره راست میگی یا نه نه دوروغ میگی؟