هم و ازواجهم

آنها و همسرانشان در سایه ‏هاى قصرها و درختان بهشتى بر تخت‏ها تکیه کرده ‏اند / یس:56

هم و ازواجهم

آنها و همسرانشان در سایه ‏هاى قصرها و درختان بهشتى بر تخت‏ها تکیه کرده ‏اند / یس:56

تحلیل روانی


حواس تون رو جمع کنید. خیلی راحت به همه اعتماد نکنید. این همه دیوونه و اسکیزوفرن و متوهم و خودشیفته و بدبین و هذیونی که توی فیلم های تیتیش هالیوودی می بینید یا توی روزنامه ها میخونید و یا از این طرف و اون طرف می شنوید، همه شون دروغی و مختصّ قصه و کتاب نیستند ها. لااقل احتمال بدید 10 درصد از آدم هایی که روزانه می بینید، حداقل به یکی از این اختلالات یا امراض روحی مبتلا هستن. و این افراد غالباً باید تا وقتی زنده هستند، بطور منظم و همیشگی دارو مصرف کنند. به رفتارهای خودتون و آدمایی که باهاشون در ارتباط هستید، توجه کنید. بخصوص اگر در طول روز با افراد زیادی و به مدت طولانی در ارتباط هستید. حواستون به رفتارهای افراطی باشه. به تجربه دیدم اغلب آدم هایی که مشکلات روانی دارن، سعی می کنن خیلی خیلی اجتماعی و نایس به نظر بیان. دوست دارن آدم های متوجه ای بنظر بیان و خودشون رو بندازن وسط جمع و به به و چه چه بشنوند؛ در حالیکه زیر پوست شون، نفرت و گریز موج میزنه. اما تا جایی که روان ِ پریشان شون اجازه بده، نقاب شون رو حفظ می کنن و فشاری رو که تحمل می کنن، توی خلوت سر خودشون خالی میکنن و یا با رفتارهای افراطی، روح ناآرامشون رو - به خیال خودشون - آروم میکنن و یا از بچه و همسر و هر اطرافیان نزدیک دیگری قربانی می گیرند.

موضوعی که چند وقته ذهنم رو درگیر کرده، اینه که اغلب بیماری های روانی و اغلب جنایت ها و جرم ها در ارتباط تنگاتنگی با مواد مخدر هم هستند. الان که شیشه سالاره و دیگه همه ی معادلات رو بهم ریخته و به هیچ رفتار انسانی نمیشه اعتماد کرد و هیچ چیز قابل پیش بینی نیست. چون شیشه همه چیز رو عوض میکنه. 

یه لذت عجیبی میده روانشناسی به من که میره توی خونم و از طریق رگ هام توی همه ی بدنم جاری میشه. البته خیلی ازش سردرنمیارم، بیشتر دوسش دارم تا بدونمش. کسی با چهار سال دانشگاه رفتن چیزی نشده که من شده باشم! اونم خدا بود که مرام گذاشت و اجازه داد خیلی بی ربط و بد مسیر و بدون قصد قبلی بیافتم توی راهی که همیشه دوستش داشتم و برام مثل آرزو بود. دیشب که دارا داشت برای امتحان امروزش درس میخوند، منم نشستم و یه کم باهاش همراهی کردم. زبان می خوند و من زبان رو هم خیلی دوست دارم. فکر کنم اثرات همونه که یه کم منو کشونده به درس و کتاب و دانشگاه و ریتالین و جامعه و دو قطبی و خاطره و هذیان و یونگ و فروید و توهم و این حرف ها...

 

پی نوشت1: در راستای خوبی که از خودمه، چند تا فیلم خوب روانشناسانه رو که دیدم رو نام میبرم و اگر همت داشته باشم، در مورد بعضی هاشون که بیشتر دوست داشتم، در آینده می نویسم.

باشگاه مشت زنی (اختلال چند شخصیتی، ضد اجتماعی)

درخشش (اسکیزوفرنی)

اتوبوسی به نام هوس (اختلال شخصیت نمایشی)

یک ذهن زیبا (اسکیزوفرنی، پارانوئید)

اینک فاجعه (اختلال استرس پس از سانحه)

بی خوابی (بی خوابی)

ویل هانتینگ خوب (تیزهوشی)

هانیبال (خودآزاری)

قاتلین بالفطره (اختلال خصیت ضداجتماعی)

مرد بارانی (اوتیسم)

پیانو (لالی انتخابی)

افسانه 1900 (اوتیسم)

سکوت بره ها (سادیسم، اختلال شخصیت خودشیفته)

ساعت ها (افسردگی، خودکشی)

شاتر آیلند (اختلال شخصیت تجزیه ای، هویت)

گرل اینتراپتد (افسردگی)

مرثیه ای برای یک رویا (سوء مصرف مواد مخدر و الکل)

گربه روی شیروانی داغ (سوء مصرف الکل، افسردگی)

تصادف (اختلال استرس پس از سانحه)

چه رویاهایی می آیند (افسردگی)

 

 

 

 

 

 

پی نوشت2: من هر ایرادی که داشته باشم که اتفاقاً خیلی هم زیاد دارم، حداقل عزت نفس دارم. مثلاً اگر برم جایی یا وبلاگی و هر روز نظریاتم رو اعلام کنم و صاحب اون وبلاگ مستقیم و غیر مستقیم، بحق یا نابحق منو پس بزنه و ارزنی ارزش بهم نده و در کل ایگنورم کنه، نه برای هیچی فقط برای احترام به خودم هم که شده، دیگه تحریمش میکنم که لااقل آمار بازدید وبلاگش نره بالا! حالا تازه دارم می فهمم چرا این تلویزیون های اپوزیسیون همش داد می زنن: زنده باد مخالف من!!

 

 

کلیک: سایتی برای فیلم های روانشناسی