سلام عزیزانم
من مشهدم. یعنی ما مشهدیم. کامنت هاتون رو خوندم و می خونم.
باورم نمیشه که به آرزوم رسیدم؛ یکی از عزیزترین آرزوهای زندگیم. همیشه آرزو داشتم با همسرم، با شوهر مهربونم بیام زیارت امام رضای مهربونم علیه السلام. بشینیم توی صحن ها روبروی گنبد توی هوای خوب... همینم شد، به اضافه ی اینکه شوهری که دارم خیلی هم خوب و مهربونه و خیلی هم دوستم داره. دیشب نماز مغرب رو توی مسجد گوهرشاد خوندیم و همونجا برگشتیم و رو به گنبد نشستیم و با هم زیارت نامه خوندیم. بعد هم رفتیم صحن انقلاب اسلامی که خیلی دوست دارم و گنبد کاملن معلومه ازش.
پنجشنبه وقتی رسیدم مشهد دیدم یه آقای قد بلند و خوش تیپ و خوش برخورد اومده دنبالم و منتظرمه. چمدونم رو ازم گرفت. ازش پرسیدم ببخشید آقا؟ شما مال من هستین؟ یهو زد زیر خنده و بهم گفت: نازخاتون!!!!!