هم و ازواجهم

آنها و همسرانشان در سایه ‏هاى قصرها و درختان بهشتى بر تخت‏ها تکیه کرده ‏اند / یس:56

هم و ازواجهم

آنها و همسرانشان در سایه ‏هاى قصرها و درختان بهشتى بر تخت‏ها تکیه کرده ‏اند / یس:56

عشق بهاری


به به. دهه نود شروع شد. چقدر هوا بهاریه. یعنی انگار خودش هم می فهمه ها. بهاریه بهاری. آدم هی دلش میخواد بشینه توی هوای آزاد. سلاملکم سلاملکم.. عیدتون مبارک!!!!

اومدین بدونین داستان ادامه دار پری به کجا رسید و بالاخره تحویل سال چیکار کرد؟ خب. میگم.. اون یکشنبه ای یعنی آخرین ساعت های سال ٨٩ من و دارا جون جونیم همش با هم بودیم و توی خیابونا دنبال خرید و اینا. دارا ساعت ۵ اومد پیشم و تا ١٠ هم که با هم بودیم. خیلی خیلی شب خوبی بود. یعنی خیلی خوش گذشت و خیلی شاد و عیدانه بودیم دو تایی با هم و خیلی خریدهای خوبی کردیم که من خیلی هم دوستشون داشتم و راضی بودم. تحویل سال ولی دیگه دارا پیشم نبود دیگه. ولی غصه نخوردم. چون مطمئن بودم دلش پیش منه و هر لحظه مترصده که بتونه بیاد پیشم. خلاصه که روز اول فروردینی ندیدمش. امروز صبح ولی زنگ زد و گفت داره میاد بریم عید دیدنی. اما همه ی فامیلای ما رفتن مسافرت. رفتیم خونه ی خواهرهام که همونش خیلی هم خوب بود. شیرینی هم خریدیم چون بچه ها شاید عصر بیان خونه مون. ناهار هم خونه ی مامانم بودیم که داداشم اینا هم بودن و مامانم هول داشت و به دارا گفت برو. مامانم می ترسید داداشم طبق تهدیدهای قبلیش با دارا برخورد خوبی نداشته باشه. اما داداشم خودش به دارا اصرار کرد بمونه و نگهش داشت. فعلن حالم خوبه. امیدوارم خوب بمونم. دارا میخواد هفته ی دوم بره شمال. غصه خوردم. امیدوارم تحملم خوب باشه و دارا هم بتونه زودتر از ١٣ برگرده.

 

 

دوستت دارم عزیزترینم

پری ِ تو