هم و ازواجهم

آنها و همسرانشان در سایه ‏هاى قصرها و درختان بهشتى بر تخت‏ها تکیه کرده ‏اند / یس:56

هم و ازواجهم

آنها و همسرانشان در سایه ‏هاى قصرها و درختان بهشتى بر تخت‏ها تکیه کرده ‏اند / یس:56

نفر سوم...


دو تا مطلب خوندم که با ذکر منبع همینجا کپی کردم...
 
 
 
مرجع: روزنامه جوان
در زندگی اجتماعی، زمانی مشکل و معضلی تبدیل به پدیده می‌شود که گسترده و فراگیر شده باشد و از سوی تمام افراد جامعه قابل درک و لمس باشد. ازدواج یکی از مهم‌ترین عرصه‌های زندگی است که فرد براساس انتخاب خود وارد آن می‌شود. به همین دلیل تمام پدیده‌های مربوط به زندگی مشترک یکی از مشغله‌های فکری امروز زنان و مردان متأهل جامعه ماست. امروزه با تغییر سبک زندگی سنتی به زندگی مدرن در جامعه ما، امنیت روانی زوج‌ها، برای پایداری زندگی مشترک، بیش از پیش مورد نیاز است. یکی از پدیده‌های اجتماعی امروز که این امنیت روانی را در خانواده‌ها تهدید می‌کند،‌ مسئله خیانت است. درگفت‌وگوی امروز ما با خانم دکتر بدری‌السادات بهرامی، روانشناس حوزه سلامت و مشاور خانواده به بررسی مسئله خیانت، علت‌های رو آوردن به آن از سمت مرد یا زن در زندگی مشترک و راهکارهای موجود برای جلوگیری از این پدیده در خانواده پرداختیم.

چه زمانی می‌گوییم که یک همسر به همسر خودش خیانت کرده است؟
رابطه عاطفی زن و شوهر در واقع مثل یک بانک است. به این ترتیب که در زندگی لحظه‌هایی هست که ما سرمایه‌گذاری‌ عاطفی می‌کنیم. یعنی به هم عشق می‌ورزیم، محبت می‌کنیم، توجه و مراقبت می‌کنیم و به این ترتیب نیازهای عاطفی همسرمان را تأمین می‌کنیم و بعد هم به طور طبیعی لحظه‌هایی هست که دچار اختلاف می‌شویم، در آن موقع ممکن است همسرمان را ناراحت کنیم. انگار از آن ذخیره عاطفی- یعنی از پس‌اندازی که در بانک عاطفی خودمان داریم- برداشت می‌کنیم. به این ترتیب زندگی زن و شوهر به‌‌رغم مشکلاتی که دارند به خوبی پیش می‌رود. حالا اگر زمانی ما از این حساب عاطفی خودمان در جای دیگری سرمایه‌گذاری کنیم، یعنی آن لبخندمان، توجه و مراقبتمان، آن اظهار محبت کردن‌ها و هر رفتاری که متعلق به همسر ماست به فرد دیگری تقدیم کنیم. در واقع از این حساب پس‌انداز عاطفی خرج کس دیگری کردیم. درست مثل اینکه حقوقمان را در خانه‌ای دیگر خرج می‌کنیم. آنجاست که انگار از زندگی خودمان کم گذاشتیم. بنابراین از لحظه‌ای که ما هر اتفاقی که متعلق به همسر ماست، واژه‌های خاصی که برای همسرمان داریم، نگاه خاصی برای همسرمان و رفتار خاصی که متعلق به همسر ماست و می‌دانیم که حتماً تولید عشق می‌کند، در جای دیگری استفاده کردیم، نطفه خیانت را در زندگی مشترک کاشته‌ایم. خیانت هیچ وقت فی‌البداهه و بدون برنامه‌ریزی اتفاق نمی‌افتد. بلکه همیشه از همین مراحل شروع می‌شود، یعنی از محبت، از مراقبت، از رفت و آمد، تا به همین موضوعی که مردم به طور عام خیانت می‌گویند، می‌رسد.

براساس صحبت‌های شما می‌توانیم اینطور بگوییم که «خیانت در سطوح مختلف شکل می‌گیرد»؟بله، اول از نظر عاطفی خیانت صورت می‌گیرد، یعنی یک نفر در ابتدا یک دلبستگی عاطفی پیدا می‌کند یا توجه عاطفی از شخصی می‌بیند و یا اینکه خود به شخص دیگری توجه می‌کند و شروع می‌کند از آن ذخیره عاطفی استفاده کردن و آن را برای کسی غیر از همسرش خرج می‌کند. یک بخش این است. در ادامه گاهی ممکن است که از ذخیره مالی زندگی‌اش هم در جای دیگری و برای فرد دیگری هزینه کند. در واقع یک جور خیانت مالی هم انجام دهد. بعضی فکر می‌کنند که حالا دارند به یک دختر کمک می‌کنند، ولی در ادامه و به تدریج آن دختر را اسیر خودشان می‌کنند و مرحله بعد این است. وقتی که تو برای دختری به این شکل خرج کردی، خیلی راحت او را در تملک خود در می‌آوری. اینکه ما بگوییم این فقط یک کمک مالی است، در واقع از پوشش اجتماعی برای کار خودمان استفاده کرده‌ایم. خیلی زوج‌ها به ما مراجعه می‌کنند و می‌گویند که من داشتم کمک می‌کردم، کمک می‌تواند فقط یک شماره حساب باشد، ‌احتیاجی به این نیست که او را ببینی، می‌توانی به طور ناشناس- مثل همه خانواده‌هایی که به افراد بی‌بضاعت کمک می‌کنند- بدون اینکه او تو را بشناسد، مبالغی را به حساب واریز کنی، یک کار خداپسندانه هم هست. ولی دلیلی ندارد که با هم رفت و آمد داشته باشید، چون به او کمک می‌کنی و بعد از آن به تدریج به سطح زناشویی می‌رسد می‌تواند در شکل مشروع یا نامشروعش اتفاق بیفتد. این موضوع بستگی به وضعیت اعتقادی و فرهنگی افراد درگیر در مسئله دارد.

یعنی اول ذهن درگیر می‌شود، بعد به لحاظ عاطفی شخص وابسته می‌شود و سپس ارتباط کلامی شکل می‌گیرد و بعد از آن ارتباط عملی،‌ خیانت را می‌توان در این چهار سطح بررسی کرد.
خیانت ابتدا به ساکن از ذهن شروع می‌شود. یعنی ذهن مجوز این کار را می‌دهد. بعد به تدریج ارتباط ذهنی تبدیل به هنجاری کلام و بعد از آن متأسفانه تبدیل به هنجاری رفتار می‌شود.

دلایل خیانت و شرایط منجر به آن عموماً چیست؟
مردها به این دلیل که در مقابل دشواری‌های عاطفی کم‌طاقت هستند، وقتی که در یک رابطه دچار مشکل می‌شوند خیلی سریع نیازمند این هستند که یک پناهگاه عاطفی پیدا کنند. یک ضرب‌المثل در توضیح این موضوع هست که می‌گوید: «مردها پسرهایی هستند که بزرگ شدند.» به همین خاطر با کمترین آسیب عاطفی به آغوش رابطه عاطفی دیگر پناه می‌برند. در مقابل زن‌ها به دلیل روابط عاطفی گسترده‌ای که با خانواده و دوستانشان دارند و همچنین در برابر تحمل مسائل عاطفی مقاوم‌ترند. معمولاً انگیزه کمتری برای خیانت دارند. به همین دلیل انگیزه‌ مرد‌ها برای خیانت خیلی متفاوت است با انگیزه زن‌ها، ولی اینکه چرا خیانت می‌کنیم؟ من فکر می‌کنم یک راه حل غلط در برابر مشکلات است. ما اگر مشکلی با همسرمان داریم که به خیانت منجر می‌شود، اول باید فکر حل کردن مشکل باشیم. یعنی پیش مشاور و روانشناس برویم و روی مشکلات کار کنیم و تمام تلاشمان را برای حل آن به کار ببریم. اگر تغییری ایجاد نشد، ایرادی ندارد، جدا می‌شویم. مجبور نیستیم که وقتی به بن‌بست می‌رسیم و هیچ راه‌حلی برای مشکلات وجود ندارد، بیاییم با کس دیگری زندگی کنیم و با فرد دیگری رابطه داشته باشیم. این توجیه درستی برای حل مشکل نیست. چون من با تو مشکل روابط زناشویی یا عاطفی داشتم با فرد دیگری ارتباط برقرار کردم. خب اول یک رابطه خراب را تمام می‌کردی و بعد در زندگی‌ات با فرد دیگری آشنا می‌شدی، هیچ مشکلی هم نبود. این چه توجیهی دارد که برای نیازهای عاطفی‌ات از کس دیگری تغذیه کنی. من فکر می‌کنم این یک راه حل غلط است. در هر صورت خیانت، چه از طرف مرد و چه از طرف زن، آرامش را از زندگی و رابطه می‌گیرد. حتی مردهایی که تعدد زوجات دارند احساس خوبی از اینکه کس دیگری در زندگی ایشان هست، ندارند. دیگر آن رضایتمندی اولیه‌ای را که از همسر کنونی خود داشتند، ندارند. برای اینکه نمی‌توانند از هر دو رضایت کامل را به دست بیاورند.

برداشت من از صحبت‌های شما این است که خیانت در مردها بیشتر از زن‌ها اتفاق می‌افتد، درست است؟
در همه جای دنیا، آمار خیانت مردها به همسرانشان بیشتر از زن‌هاست ولی این آمار تفاوت زیاد معنی‌داری با هم ندارند و خیلی نزدیک به هم هستند. ولی با توجه به ظرفیت اجتماعی، فرهنگی و اعتقادی در جامعه ما هنوز هم تعداد مردهایی که خیانت می‌کنند بیشتر از زن‌هاست.
در هر صورت هنگامی که رابطه عاطفی بین یک زوج متزلزل می‌شود، خیانت در ذهن فرد شروع شده و کم‌کم به عمل نزدیک می‌شود.

می‌شود برای خیانت بازه سنی در نظر گرفت؟
آمار خیانت در جوان‌ها بیشتر است. مردم اسم این را می‌گذارند کم طاقتی. می‌گویند جوان‌ها کم طاقت هستند و قدیمی‌ها بسازتر بودند. چون نسبت به جوان‌های امروز سطح توقعاتشان از زندگی پایین‌تر بوده است.
بنابر این امروز با توجه به آگاهی بین دخترها و پسرها و همچنین تأثیر غیر قابل انکار رسانه‌ها، آمار خیانت در جوان‌ها بیشتر است. ضمن اینکه در گذشته زن‌ها در خانه و مردها برای آن‌ها پناه‌گاه مادی و اجتماعی بودند. ولی امروز زن‌ها سرکار می‌روند، تحصیل کرده‌اند و به اصطلاح دستشان داخل جیب خودشان است و وقتی واقعاً از زندگی زناشویی‌شان راضی نیستند حاضر نمی‌شوند به هر قیمتی به این ارتباط ادامه دهند. 

پس خیانت محصول زندگی مدرن است؟ 
نه واقعاً این طور نیست. از زمانی که بشر زندگی خانوادگی داشته خیانت هم وجود داشته است.
می‌توانیم بگوییم شیوعش در زندگی مدرن بیشتر است که شاید علت آن افزایش جمعیت باشد. جمعیت امروز با گذشته فرق کرده است و به همین دلیل شایع‌تر شده است. ضمن اینکه آگاهی مردم راجع به نیازهایشان از زندگی زناشویی بیشتر شده است. همین البته بحث تهاجم فرهنگی، رسانه‌ها و تأثیر مخرب فرهنگ سازی‌های غلط، تمام این‌ها هم بی‌تأثیر است.

علت‌های خیانت در یک زندگی مشترک چیست؟
خیلی وقت‌ها آدم‌ها فکر می‌کنند که در زندگی بچه‌هایی وجود دارند که به صلاح نیست این زندگی به هم بخورد. به همین دلیل تصمیمشان این است که به این زندگی ادامه بدهند. ولی به این دلیل که این زندگی کار کرد کاملی را برایشان ندارد. مثلاً فرض بفرمایید یک آقایی ـ اگر من مثال مردها را می‌آورم برای این است که در کشور ما به دلیل فرهنگی خانم‌ها کمتر خیانت می‌کنند و به این دلیل که مجوز شرعی و قانونی هم وجود ندارد و اگر خیانتی از طرف زن صورت گیرد، کاملاً پنهانی است ـ نیازهایش از طرف همسرش برآورده نشود، مثلاً نیازهای زناشویی و با خودش فکر می‌کند که من آدم گرم‌تری هستم و همسرم آدم سردتری است و نمی‌تواند آن طور که من احتیاج دارم، نیازهای زناشویی من را تأمین کند، به سمت کسی می‌رود که بتواند خلأهای باقی مانده در زندگی‌اش را برای او پرکند. گاهی هم متأسفانه به اشتباه، همسرها در بگومگوهای لفظی به او پیشنهاد می‌دهند که اگر تو واقعاً نمی‌توانی تحمل کنی و با این مسئله مشکل داری بیا برو و برای خودت کسی را پیدا کن! من دیگر بیشتر از این نمی‌توانم جوابگوی نیازهای تو باشم. در نتیجه مرد می‌گوید که خودش از اینکه بخواهد نیازهای مرا تأمین کند، اعلام انصراف کرد و من به سمت کس دیگری می‌روم. این یکی از عوامل است. یک دسته دیگری می‌توانند عواملی باشند که از لحاظ عاطفی شکل می‌گیرند. یعنی یک آدم در زندگی زناشویی‌اش خلأ عاطفی دارد. در جامعه به همه ما توجه عاطفی می‌شود. این توجه‌ها در صورتی که ما دارای خلأ باشیم ممکن است ما را درگیر روابط عاطفی کند. در نتیجه این می‌تواند یک عامل باشد که البته ارادی نیست و یک دفعه فرد وسط جریان قرار می‌گیرد و متوجه می‌شود که این اتفاق حادث شده است.
بدون اینکه دوست داشته باشد، خیانت کند. یک دسته از عوامل هم متأسفانه معمولاً فرهنگی است. یعنی اینکه بعضی از خانواده‌ها توصیه‌های بدی می‌کنند و تصورشان این است که مثلاً اگر بگویند که بله اگر تو این مشکل را داری می‌توانی با دوست من آشنا شوی. فکر می‌کنند به این ترتیب می‌توانند این ظلم را جبران کنند. گاهی هم مردها یا زن‌ها متأسفانه به عنوان تنبیه،‌ به عنوان یک راه‌حل غلط و برای اینکه بتوانند مشکل را حل کنند به این راه متوسل می‌شوند. مثلاً یک فیلمی به اسم «چشم» بود که همین مسئله را مطرح می‌کرد. یک مردی برای اینکه بتواند توجه همسرش را جلب کند و به او بگوید عزیز من چقدر درگیر کارت هستی، کمی هم به من توجه کن! تصمیم گرفت که با خیانت توجه او را به دست بیاورد و در واقع داشت ادای خیانت را درمی‌آورد ولی در آخر خیانت کرد. 

تنوع‌طلبی در زندگی مجردی بی‌قید و متنوع که یک فرد قبل از ازدواج داشته، نمی‌تواند یکی از عوامل باشد؟ 
این برمی‌گردد به بحث سلامت یا بیماری. تنوع‌طلبی در دنیای روانشناسی به عنوان یک بیماری شناخته می‌شود. می‌توانیم این را بگوییم که یک دسته از بیماری‌ها منجر به خیانت می‌شوند. مثل اختلالات دون‌ژوآنیسم. بیماری مانیک که اینها منجر به خیانت می‌شوند. البته این بیماری‌ها کاملاً قابل درمان هستند.
بعضی از روانشناس‌ها معتقدند که خیانت به یک‌سری از مشکلات روانی در کودکی و نوجوانی فرد وجود داشته است، برمی‌گردد.
اصولاً اگر بعد عاطفی خیانت را در نظر بگیریم، می‌تواند تعبیر درستی باشد. خیلی از اوقات یک فرد تا زمان ازدواجش یک فرد نجیب و درست و خوبی بوده است. هیچ خطایی هم نداشته است. به محض اینکه ازدواج می‌کند این موضوع روشن می‌شود و اصلاً در یک رابطه عاطفی غلط فرد درگیر عوارضی این چنین می‌شود. خیلی وقت‌ها آدم‌ها همه امید و آرزویشان به ازدواج بوده است. حالا وارد ازدواج شده‌اند و می‌بینند آن چیزی را که می‌خواهند دریافت نمی‌کنند و متوجه می‌شوند که این هم آن مسیری که فکر می‌کرده‌اند،‌ نیست. مسیری که تصور می‌کرد به او آرامش می‌دهد و او می‌رود و دنبال مسیر دیگری می‌گردد و یک راه‌حل غلط برای مشکلش انتخاب می‌کند. البته این مسئله می‌تواند زمینه‌های ژنتیک هم داشته باشد.

مثل بیماری‌هایی که اشاره کردید...
بله.

آیا این بیماری‌ها نشانه‌هایی دارد که ‌ زن یا مرد بتوانم قبل از شروع یک رابطه آن را شناسایی کنم؟ در جواب شما باید بگویم افرادی که دارای بیماری وسواس جنسی هستند، آدم‌هایی هستند که اختلال دون‌ژوآنیسم دارند،‌ آدم‌هایی که شخصیت نمایشی دارند. اینها برای خیانت آماده‌تر هستند و اصولاً آدم‌‌های پایداری در روابط عاطفی‌شان نیستند. امروز به دخترها و پسرها توصیه می‌کنیم قبل از ازدواج حتماً نزد مشاور بروند. در مشاوره‌های ازدواج یکی از کارهایی که به طور ثابت انجام می‌شود، تست سلامت روانی است. ولی اینکه بگوییم، این بیماری‌هایی که اسم برده شد، علامت ویژه‌ای دارند؟ خیر. جز اینکه یک کارشناس بتواند تشخیص بدهد.
خیلی وقت‌ها آدم دون‌ژوآنیسم، آدم عاشق‌پیشه‌ای است که برای زنش می‌میرد. آدمی که شخصیت نمایشی دارد، آدم گرم و اجتماعی است که مورد توجه همه قرار می‌گیرد و دوست‌داشتنی است. بنابراین چیزی نیست که مردم بتوانند تشخیص دهند. شاید تنها چیزی که می‌توان گفت که قابل تشخیص است،‌ سابقه خانوادگی است. اینکه مردم می‌گویند، پدرشوهرم هم دوتا زن داشت یا پدربزرگش هم همینطور بود که یا مشکل ژنتیکی است یا آن آدم توسط آدم‌های بیمار تربیت شده است ولی لایه‌های پنهان‌تر آن را حتماً در مشاوره ازدواج متوجه می‌شوند.

در خیانت زن‌ها بیشتر آسیب می‌بینند یا مردها؟
در خیانت زن و مرد هر دو آسیب می‌بینند. چون انسجام عاطفی را از دست می‌دهند. حتی مردهایی که تعدد زوجات دارند،‌ خوشحال نیستند، چون انسجام و آرامش ندارند و همه آنها بدون استثنا اذعان می‌کنند که ما آن را توصیه نمی‌کنیم. بنابراین فرقی نمی‌کند. به محض اینکه خیانت صورت می‌گیرد، هر دو احساس نارضایتی می‌کنند ولی زمانی می‌فهمند که دیگر دیر شده است و عوارض خیانت خود را نشان می‌دهد. متوجه می‌شوند که دیگر آن ساماندهی عاطفی را ندارند ولی اگر خیانت زن موجب طلاق او شود، زن آسیب جدی‌تر می‌بیند. طلاق برای هم مرد و هم زن شکست است ولی در جامعه ما یک جور وضعیت هجومی از سمت مردها برای یک زن مطلقه وجود دارد که این می‌تواند آسیب جدی‌تر برای زن باشد.

چه نشانه‌های رفتاری وجود دارد که بفهمیم همسرمان به ما خیانت می‌کند؟ اولین علامتش دعواهای مستمر، قهرهای مستمر و مدام و فاصله گرفتن از همدیگر است. اگر راستش را بخواهید از همین‌جا شروع می‌شود. به تدریج وقتی آدم‌ها از رابطه خودشان ناامید می‌شوند و از همسرشان فاصله می‌گیرند، بعد از یک مدتی که نیازهایشان انباشته شد و ارضا نشد، به سمت خیانت کشیده می‌شوند و نشانه‌های رفتاری‌اش همین سردی‌ها و تغییراتی است که در رفتارهای روزمره و طبیعی صورت می‌گیرد. مثلاً می‌رود سطل زباله را بگذارد پایین، نیم‌ساعت، یک‌ساعت طول می‌کشد یا در رفت و آمدهایش تغییراتی است یا در توجه‌های عاطفی‌اش تغییراتی است مثلا گفت‌وگوهای عاطفی‌اش مثل همیشه نیست. 

می‌شود در این نوع رابطه‌ها جلوی خیانت را گرفت؟ اگر یک رابطه، رابطه سالمی باشد،‌ فرد خیانت نمی‌کند. اگر دو نفر آدم سالم در کنار هم زندگی کنند، اگر رابطه آنها تغذیه‌کننده باشد،‌ کار به خیانت منجر نمی‌شود. وقتی خیانت صورت گرفته همسر هم سهمی در این قضیه دارد. هر دو سر این رابطه در ماجرا دخیل هستند. 

می‌گویند همه چیز از خانواده شروع می‌شود ولی بعضی از اتفاقات را می‌بینیم که نطفه آن در جامعه بسته می‌شود. مثل همین خیانت. آیا این اصلاح رفتار باید در سطح جامعه هم اتفاق بیفتد یا من فقط باید در خانه خودم آن را اصلاح کنم؟ ما جامعه‌مان را نمی‌توانیم کنترل کنیم. مگر ما می‌توانیم مثلاً شرکت شوهرمان را کنترل کنیم. مگر ما می‌توانیم فرهنگ جامعه را کنترل کنیم. تهاجم فرهنگی را کنترل کنیم. من باید همسرم، پر پر پر از زندگی، از خانه‌اش بیرون برود و در شرایط سیری کامل باشد و در وضعیت کاملا شاد و تغذیه شده خوب باشد. همه ما در برابر رابطه‌مان متعهدیم و باید تلاش کنیم که این مشکل به سراغ ما نیاید. یعنی این طور نیست که ما انگشت اتهاممان را به سمت زن‌ها یا مردهایی که بیرون هستند، بگیریم و خودمان فراموش کنیم که باید چه کاری انجام دهیم. نه! جامعه مسئول نیست، خود ما به عنوان یک آدم در قبال سلامت اخلاقی همسرمان مسئولیت داریم.

 

ارضای جنسی چسب زندگی است 

جام جم آنلاین: دیوار سردی بین زن و مرد، آجر به آجر چیده می‌شود و آنقدر قد می‌کشد که آنها دیگر نه همدیگر را می‌بینند و نه صدای هم را می‌شنوند. این دیوار در زندگی هر زن و شوهری کشیده شود، آخرش به طلاق می‌رسد. طلاق مختص زن و مردهایی است که ازدواج‌های غلط داشته‌اند و به جای تکیه بر «عقل همسرداری» شیفته امتیازات ظاهری شده‌اند.
دکتر سیدکاظم فروتن معتقد است ازدواج، اولین تجربه‌اش، آخرین تجربه است، پس تنها تیر زندگی را باید به درست‌ترین هدف زد. او می‌گوید: «قرار نیست زن و مرد فتوکپی هم باشند. بلکه باید به درک همسر بودن و همسر داشتن برسند تا آن وقت با ارضای نیازهای جنسی‌شان در این بستر عقلانی، به اوج لذت و آرامش برسند.»
به باور دکتر فروتن، نیازهای جنسی هرگز نباید قربانی سایر مشکلات زندگی شود، چون ارضای این نیازها اگر اصل نباشد حتما نقش چسب زندگی را بازی می‌کند.
 
آمارهایی وجود دارد که نشان می‌دهد نزدیک به نیمی از طلاق‌ها در کشور به علت مشکلات جنسی اتفاق می‌افتد. توضیح دهید که این مشکلات به چه نحوی به طلاق ختم می‌شود.
ابتدا باید توضیح بدهم که نحوه ارضای جنسی در زنان و مردان کاملا با هم فرق دارد. آقایانی که از سردمزاجی همسرانشان گله دارند باید بدانند که ریشه این سردمزاجی، در خود آقایان است. وقتی مرد به نیازهای عاطفی همسرش توجه نمی‌کند، طبیعی است که زن با سردمزاجی پاسخ او را می‌دهد. از آن طرف، وقتی به نیازهای مرد توجه نشود، اگر او ظرفیت کمی داشته باشد و وسوسه شیطان هم در میان باشد، زمینه فسادش فراهم می‌شود.
 
به نظر می‌رسد میان صمیمیت عاطفی زن و شوهر و صمیمیت جنسی آنها رابطه معناداری وجود دارد. در این باره بیشتر توضیح می‌دهید؟
انسان‌ها نیازهای فطری گوناگونی دارند که وقتی به آنها پاسخ داده می‌شود سبک می‌شوند. یکی از این نیازها، غرایز جنسی است. وقتی نیازهای جنسی، توسط همسر ارضا شد، فرد احساس آرامش می‌کند برای حرکت و زندگی، انرژی می‌گیرد. وقتی نیازهای جنسی ارضا شود، ما زندگی را از دریچه مثبت می‌بینیم و برعکس وقتی نیازهایمان معطل می‌ماند، نیمه خالی لیوان زندگی را می‌بینیم. همین می‌شود که صمیمیت‌ها رنگ می‌بازد و به‌تدریج روان زن و مرد از هم فاصله می‌گیرد و فقط جسم آنها کنار هم باقی می‌ماند. البته قسمت خوب ماجرا این است که وقتی مشکلات ریشه‌یابی شود رفع نیازها مورد توجه قرار گیرد روابط به حالت عادی بازمی‌گردد.
به اعتقاد من، ارضای نیاز جنسی اگر اصل زندگی نباشد، چسب زندگی است، چون غزیزه جنسی می‌تواند زن و مرد را به هم نزدیک کند. البته نکته مهم این است که ما نباید آنقدر صبر کنیم که ارضای غرایز جنسی‌مان دچار اختلال شود و بعد آن را درمان کنیم و به حالت اول برگردانیم بلکه باید یاد بگیریم چطور پیشگیری کنیم و مانع بروز اختلال شویم.
 
خیلی‌ها می‌گویند مشکلات زندگی بویژه مسائل اقتصادی، سبب می‌شود تا ارضای نیازهای جنسی‌شان به موضوعی دست‌چندم تبدیل شود. آیا به حاشیه راندن نیازهای جنسی به صلاح خانواده است؟
ما زندگی بدون مشکل نداریم و اگر کسی فکر می‌کند چنین زندگی‌ای هست، اشتباه می‌کند. ما باید در زندگی یاد بگیریم که سوار مشکلات شویم و آنها را مدیریت کنیم، یعنی اگر مشکل اقتصادی، تربیت فرزندان و ... داریم، مراقب باشیم با بی‌برنامگی، این مشکل تبدیل به دو مشکل نشود. در واقع ما باید روش‌های حل مساله را یاد بگیریم، و اگر می‌توانیم خودمان دست به حل مشکل بزنیم و در غیر اینصورت با افراد صاحب‌نظر مشورت کنیم. نکته مهم این است که مسائل داخل خانه به هیچ وجه نباید از چاردیواری آن خارج شود ما حتی نباید مشکلات را با پدر و مادرها در میان بگذاریم، چون عمده مشکلات زن و شوهرها با نصیحت و کوتاه آمدن حل نمی‌شود. برای همین، آنها باید برای حل مشکل به درمان و مشاوره با افراد متخصص و متعهد رو بیاورند.
 
سوالم این است که در چنین شرایطی باز هم ارضای نیاز جنسی باید در اولویت باشد؟
وقتی نیاز جنسی در انسان ارضا شود، تحملش در برابر مشکلات بالا می‌رود، بدون این که آن مشکل از بین برود. وقتی نیازهای ما ارضا نمی‌شود از کاه، کوه می‌سازیم و تصمیم‌های غلط می‌گیریم، درست مثل فردی که خیلی گرسنه است و تحمل کوچک‌ترین ناملایمتی را ندارد، اما وقتی سیر می‌شود راحت‌تر به حرف‌ها گوش می‌دهد و دیرتر جوش می‌آورد. پس وقتی نیازهای زن و مرد در خانواده تامین نشود مشکلات تشدید خواهد شد.
 
حتی این اصل در مورد مردانی که به هر شکل به همسرانشان خیانت می‌کنند هم صادق است؟ یعنی همسری که خیانت دیده باز هم باید برای ارضای نیازهای جنسی شوهر بکوشد؟
می‌خواهم جواب این سوال را با یک سوال بدهم. وقتی مردی نیازهای جنسی‌اش به طور کامل ارضا شود آیا فضاهای بیرون از کانون خانواده می‌تواند تحریک‌های جدی در او ایجاد کند؟
به اعتقاد من شانس خیانت در چنین شرایطی صفر نیست اما احتمالش خیلی کم است. نکته بعد این که بسیاری از این خیانت‌ها به ازدواج‌های غلط برمی‌گردد، یعنی به جای این که مبنای ازدواج بر معیارها و ارزش‌های انسانی و ویژگی‌های ماندگار دو طرف باشد، براساس معیارهای دنیوی مثل خانه، خودرو، پول، زیبایی چهره و ... بنا می‌شود.
خب معلوم است، وقتی مردی عاشق محسنات ظاهری زنی شده باشد بعد از مدتی دیگر با آنها ارضا نمی‌شود در حالی که اگر او با عقل همسرش ازدواج می‌کرد و زیبایی‌های وجودی‌اش را می‌دید همیشه این جسم برایش تازگی داشت. حالا اگر در این شرایط نیاز جنسی مرد به طور کامل ارضا شود دیگر اصلا جایی برای بدن‌نمایی دیگران باقی نمی‌ماند.
 
مسلما تحمل مردی که خیانت کرده کار مشکلی است. به اعتقاد شما خانم‌ها چطور چنین شوهری را در خانه بپذیرند؟
وقتی چنین مشکلی پیش آمد می‌توان به دو نحو برخورد کرد. یکی این که زن مقابله کند و مدام حرف‌های کنایه‌آمیز و نیش‌دار بزند که قطعا نتیجه‌ای عایدش نمی‌شود و دوم این که زن این انحراف را مدیریت کند و نظر شوهر را به سمت خودش جلب کند.
در واقع بهترین واکنش این است که زن بپذیرد بحرانی در زندگی‌اش اتفاق افتاده و حالا باید دنبال راه حل باشد و حتما از نظر مشاوران باتجربه استفاده کند. البته این نکته هم قابل تامل است که خیلی وقت‌ها خود خانم‌ها در شروع انحراف مردان نقش دارند. وقتی زن با همسرش ماهواره تماشا می‌کند و هر تصویری از جلوی چشم‌شان می‌گذرد، نتیجه‌ای جز انحراف اخلاقی، متلاشی شدن کانون خانواده و متزلزل شدن زن و مرد ندارد.
حالا این را هم اضافه کنید که برخی زن‌ها در خانه آراستگی ندارند و به شوهر محبت نمی‌کنند و حرف‌های قشنگ به او نمی‌زنند، همین‌طور برخی مردان. پس طبیعی است که آن وقت، گوش زن به دنبال صداهای محبت‌آمیز دیگران می‌رود و چشم مرد به دنبال زیبایی‌های دیگران.
 
گاهی برخی از زوجین برای رفع مشکلات جنسی خود، فیلم‌های مستهجن تماشا می‌کنند تا مثلا میل جنسی‌شان افزایش یابد، پس طبق گفته‌های شما این مساله کاملا مردود است.
بله، کاملا. متاسفانه این باور غلط در بسیاری از زوج‌های جوان حتی میانسال وجود دارد و موجب بروز مشکلات بعدی می‌شود. این فیلم‌ها صرفا با نگاه تجاری تولید می‌شود و کاملا غیرعلمی است و نه‌تنها هیچ کمکی به افزایش میل جنسی زوجین نمی‌کند؛ بلکه زمینه را برای ایجاد شکاف بزرگ‌تر در کانون خانواده فراهم می‌کند. مدتی قبل زن و شوهری به خاطر بی‌میلی شدید جنسی به کلینک ما آمدند و پس از بررسی‌ها مشخص شد که فیلم‌های ماهواره‌ای کم‌کم موجب کاهش میل جنسی‌شان شده، به طوری که دیگر از روابط زناشویی لذت نمی‌برند، البته این زن و شوهر با حذف تماشای فیلم‌های غیراخلاقی توانستند به زندگی خوب و سالم برگردند.
 
نظرتان در مورد داروها و لوازم تقویت جنسی چیست؟
بله. این هم یک مشکل دیگر است که متاسفانه به وفور تبلیغات آن در ماهواره‌ها حتی در داروخانه‌های کشور هم وجود دارد. ما به هیچ وجه استفاده از اینها را توصیه نمی‌کنیم، مگر این‌که یک متخصص عالم به رشته که دلسوز خانواده باشد، استفاده از این داروها یا لوازم را توصیه کند. بسیاری از این داروها در کتاب‌های علمی معتبر وجود ندارد و بسیاری از این لوازم فقط برای برخی افراد کاربرد دارد. شک نکنید که تولیدکنندگان این محصولات فقط به فکر سودهای میلیادی خود هستند و دلشان برای سلامت خانواده‌ها نمی‌سوزد.
 
پس دیگر شکی باقی نمی‌ماند که زن و شوهرهای مبتلا به اختلالات جنسی حتما باید به کلینیک‌های تخصصی مراجعه کنند.
بله، دقیقا. وقتی ما ترمز خودرویمان ‌ خراب می‌شود آن را در اختیار هر تعمیرکاری قرار نمی‌دهیم، چطور حاضریم مسائل جنسی‌مان که خصوصی‌ترین موضوع بین زن و شوهر است را با هر کسی در میان بگذاریم و راه‌حلش را در فیلم‌های ماهواره‌ای پیدا کنیم. خواهش من این است که زن و شوهرها هرگز گول این تبلیغات را نخورند. البته همیشه هم نمی‌شود به زن و مردها خرده گرفت، چون همه مسئولان در ناکام ماندن خانواده‌ها به نوعی مقصرند و اگر آنها راهکارهایی برای ازدواج‌های درست ارائه می‌دادند و مراکزی در کشور وجود داشت که همسران می‌توانستند براحتی به افراد متخصص، امین و عالم به مشکلات رجوع کنند هرگز خانواده‌ها تا این حد به بن‌بست نمی‌رسیدند.
ما باید در هر استانی زیر نظر دانشگاه آن استان، کلینیک سلامت خانواده داشته باشیم و افراد صاحب‌نظر در حوزه‌های تخصصی روانپزشکی، روان شناسی، ارولوژی، زنان و مامایی را در آن به کار بگیریم تا مردم با خیال راحت مشکلاتشان را با آنها در میان بگذارند و البته مسوولان هم روی این مراکز، نظارت مستمر داشته باشند. اما در حال حاضر تعداد افراد متخصص برای آموزش و درمان اختلالات جنسی بسیار کم است. بسیاری از افرادی که در رابطه با مسائل جنسی در کشور فعالیت می‌کنند نیز اطلاعاتی از درمان و نحوه برخورد با مشکلات جنسی ندارند.
به همین علت وظیفه وزارت علوم و بهداشت است که با ایجاد رشته تخصصی خانواده و سلامت جنسی، افراد خاصی را برای این مشکل جدی ولی به ظاهر پنهان جامعه تربیت کنند. همین طور ما نیاز داریم که در کشور، شورای عالی خانواده تشکیل شود و در حوزه مسائل تربیتی و فرهنگی خانواده از جمله مسائل مرتبط با سلامت جنسی و ارتقای آن برنامه‌ریزی کند تا خلأ موجود در این زمینه برطرف شود.